يادداشت سردبير٬ شماره ٢۶٣
سياوش دانشور
تناقضات بقاى نظام

اوضاع ايران بشدت بحرانى است و امکان مانور سياسى رژيم اسلامى محدود و محدودتر ميشود. در پائين٬ کارگران و اکثريت عظيمى از مردم زحمتکش در منگنه گرانى٬ فقر٬ بيکارى٬ ناامنى اقتصادى٬ تبعيض و سرکوب و اختناق سياسى گير کرده اند. جامعه ايران بيش از هر زمانى جمهورى اسلامى را نميخواهد و در هر فرصتى مترصد سرنگونى آنست. اين واقعيت منشا تشديد جدال درون حکومتى و روياروئى باندهاى متفرقه اسلامى است.

نظام اسلامى براى مقابله با اين اوضاع در هر مرحله ناچار شده است بخشى از نيروهاى درون حکومتى را به بيرون پرتاب کند. بدنبال رويدادهاى سال ٨٨ همين سياست در ابعاد وسيعترى ادامه يافت و نظام اسلامى ناچار شد که "يک بال" حکومت را قيچى کند و صفى از نيروها و جريانات سابقا آدمکش و کارگزار سالهاى طولانى رژيم سياه اسلامى را دستگير و منزوى و احزاب و روزنامه هايشان را منحل کند. رژيم اميدورار بود که با پديده احمدى نژاد يکدست شود و با فشرده شدن بتواند بر نارضايتى عميق در جامعه فائق آيد. اما حکومت بيش از پيش شقه شد. سير پاکسازى ادامه يافت. اگرچه احمدى نژاد و باندش مانند مترسکى در ويترين نظام نگاه داشته شدند اما بتدريج از قدرت تصميم گيرى و دخالت در امور اساسى کنار گذاشته شدند.

در کنار اين اوضاع متشنج داخلى٬ وضعيت منطقه بهم ريخت. قيام ها و خيزشهاى توده اى موقعيت اسلام سياسى و تروريسم اسلامى را تضعيف کرد. جنگ تروريستها تحت شرايط جديدى به مصافهاى تعيين کننده رسيد. پرونده هسته اى بهانه و دريچه اى شد تا مسائل قديمتر در متن شرايط و اوضاع جديد تعيين تکليف شود. با شکست استراتژى "تغيير از درون" و "پروسه اصلاحات" بار ديگر تشديد تحريم هاى اقتصادى٬ خطر جنگ٬ و تهديد نظامى عليه جمهورى اسلامى و موئتلفينش به اوج رسيد. تکرار سناريوى ليبى در سوريه قدمهاى بزرگى برداشته است و فى الحال جنگ را به لانه بشار اسد کشانده است. چشم انداز سقوط بشار اسد و دولت کنونى سوريه بعنوان متحد اول و استراتژيک جمهورى اسلامى٬ آينده جمهورى اسلامى و نيروهاى موئتلفش در منطقه را در هاله اى از ابهام فرو ميبرد. آلترناتيو سازى براى ايران بطور جدى همراه با آلترناتيو سازى براى سوريه آغاز شده بود. موقعيت داخلى و منطقه اى و بين المللى جمهورى اسلامى بدتر از هر زمانى است و از "خطر" سرنگونى و تهديد جنگ را بالاى سر خود ميبيند.

در اين اوضاع رژيم اسلامى ميدان مانور زيادى ندارد. از نظر سياسى و ايدئولوژيک بى اعتبار است. از نظر اقتصادى عميقا ورشکسته است و تشديد تحريمها به وخامت اوضاع و فلج اقتصادى منجر شده است. موقعيت وخيم اقتصادى و افسارگسيختگى گرانى و فقر کل حکومت اسلامى را دچار کابوس فروپاشى اقتصادى و شورش توده اى براى نان کرده است. رژيم اسلامى امکان کوچکترين سازش با کارگران و مردمى که نميخواهندش را ندارد. تشديد اختناق و سرکوب و زندان تنها راه حکومت در داخل کشور است. در منطقه رژيم اسلامى ناتوان از تغيير تناسب قوا بنفع تروريسم اسلامى است. در مقابل چشمش رژيم اسد ساقط ميشود و عليرغم کمکهاى مالى نجومى و شرکت در سرکوب مردم سوريه نميتواند تا آخر کنار بشار اسد بايستاد. چين و روسيه هم نهايتا با کسب امتيازاتى پشت اسد را خالى ميکنند. اگر مردم در داخل در شرايط انفجارى هستند٬ اگر فشارها و تهديدها عليه رژيم اسلامى اوج گرفته٬ و اگر حکومت اسد قابل دوام نيست و اوضاع منطقه اى جمهورى اسلامى وخيم است٬ حکومت اسلامى راه هاى زيادى برويش باز نيست.

در اين فضاست که اصلاح طلبان مغضوب شده يک به يک سر از رسانه ها و جلسات و ديدارها در آوردند و در باره "بازگشت به صحنه سياسى و شرکت در انتخابات" سخن ميگويند. اين مانورها ماحصل دوره اى مذاکرات پشت پرده٬ برجسته شدن جايگاه رفسنجانى و طيفى است که قرار است جلوى تندروى هاى دو جناح را بگيرد و بحران را در شرايط کنونى به نفع بقاى نظام مديريت کند. خامنه اى و "عقلاى نظام" زير فشارهاى متعدد مانورها را شروع کرده اند. اگر تصميم به جنگ نگرفته باشند و سرنوشت شان را با يک تقابل نظامى گره نزده باشند٬ که بنظر عليرغم هارت و پورت ها ميدانند اين راه نيز بدون بازگشت است٬ لذا بايد به يک عقب نشينى منظم دست بزنند تا بتوانند موقتا وقت بخرند و کشتى نظام را از غرق شدن نجات دهند. براى اينکار لازم است برسر پرونده هسته اى سازشى صورت بگيرد٬ برسر رفتن بشار اسد و آينده سوريه و مسائل منطقه و بويژه عراق و افغانستان توافقى صورت بگيرد٬ رژيم اسلامى دست و پايش را در منطقه جمع کند٬ به جماعت مغضوب حکومتى ميدان بدهد تا در هيئت ديپلماتهاى "واقع گرا" و "پرو رفرم" لبه هاى تيز تهديدها را کند کنند. در قلمرو منطقه اى و بين المللى عقب بنشينند و سازش کنند و در قلمرو داخلى کارگران و مردم ناراضى را سرکوب کند و اداى "آزادى زندانيان سياسى" و "برگزارى انتخابات" در آورند.

اولين بارقه هاى اين تحرک سياسى درون حکومتى مجددا صفوف اردوى راست را تجزيه ميکند. بيشتر کسانى که با شکست "جنبش اصلاحات" تدريجا پشت راه حل پنتاگونيستى رفتند و عناصر اصلى کنفرانسهاى آلترناتيو سازى اند٬ مجددا به تريبون "بازگشت اصلاح طلبان به صحنه" تبديل ميشوند. اينکه اوضاع واقعى در ايران و منطقه و تضاد منافع نيروهاى درگير٬ تا چه حد به اين محاسبات از سر استيصال حکومت اسلامى ميدان ميدهد و يا ميتواند به نتايج مورد نظر برسد٬ جاى ترديد جدى هست.

اما مردم در ايران هر نوع عقب نشينى حکومت را به ضعف حکومت و تهاجم به آن ترجمه خواهند کرد. مردم گرسنه و بيکار و فلاکت زده خود را در چهارچوب محاسبات باندهاى حکومتى براى بقا محدود نخواهند کرد و آنرا نقطه عزيمت حرکت شان قرار نخواهند داد. لاشه اصلاحات دينى را هرچه گلاب بزنند هنوز بوى تعفن ميدهد و حتى بخشى از نيروهاى سابقش را نميتواند بسيج کند. اصلاح طلبان حکومتى توهم ندارند بلکه وظيفه تاريخى شان را در دوران سقوط نظامشان بازى ميکنند. تناقضات بقاى نظام اسلامى اساسا از آرايش نيروهاى درون حکومتى و جدال تروريستها شروع نشده است که تشديد و يا تضعيف اين فاکتورها موجب چرخشهاى سياسى در مقياس جامعه شود. رژيم اسلامى به هر شيوه اى تلاش ميکند خود را سرپا نگهدارد و در اين راه بشدت پراگماتيست است. اينها حاضرند هر جام زهرى را سر بکشند.

کليد اوضاع اما در دست طبقه کارگر٬ اکثريت مردم زحمتکش و ناراضى و اردوى آزادى و برابرى و سوسياليسم است. ورق بسرعت برميگردد و ايران صحنه تحولات سياسى و خيزشهاى توده اى براى سرنگونى انقلابى کل حاکميت اسلامى خواهد بود. *